بایگانیِ جون, 2008

مهربانم

Posted in Uncategorized on جون 23, 2008 by pichack

الحق که اسمت زیبندهء همهء مادرهاست
مهربان

مهربانم
از وقتی شناختمت گرمی محبتت همهء سردیها رو ازم دور کرد
از همون روزها واسه بلند شدن دستت رو به زانوت میگرفتی تا کمتر دردش آزارت بده اما همپای روزها و شبهای زندگیم شدی

تو روزهای شیشه ای بچه گی وقتی من رو مینشوندی رو پاهات تا موهای بلندم رو شونه کنی برام می خوندی

مونسم کیه؟
می گفتم: من
مادرم کیه؟
من
دخترم کیه؟
من
بغلم می کردی و می پرسیدی که اگه خدا من رو بهت نمی داد چه می کردی

من اگه نداشتمت چه می کردم؟
اگه تو این غریبگیهای سنگین زندگی مهرت مراقبم نبود چه الان کجا بودم؟
نمی دونم واقعا شدم مونست؟
نمی دونم شدم عزیزت ؟

الان اینجام چون مهربونِ سرسختی مثل شما همراهم بوده.
تا آخرین نفسم تشنهء حضورتم

***** یه وقت فکر نکنید من بعد از هفت پسر کور و کچل به دنیا اومدمها. من آخرین بچهء خانوادم که مادرم تو سن 36 سالگی من رو به دنیا آورده.

***** این روز قشنگ رو به همه، مخصوصا خانمها تبریک می گم

از شبنم عشق خاک آدم گل شد

Posted in Uncategorized on جون 15, 2008 by pichack

یارب بر خلق تکیه گاهم نکنی / محتاج گدا و پادشاهم نکنی / موی سیهم سپید کردی به کرم / با موی سپید رو سیاهم نکنی

یارب به کرم بر من درویش نگر / در من منگر در کرم خویش نگر / هرچند نیم لایق بخشایش تو / بر حال من خستهء دل ریش نگر

تا جرعه ای از جام الستت ندهند / آگاهی از این پست و بلندت ندهند / تا کشتهء وادی محبت نشوی / سررشتهء عاشقی به دستت ندهند

دل جز ره عشق تو نپوید هرگز / جز محنت و درد تو نجوید هرگز / صحرای دلم عشق تو شورستان کرد / تا مهر کسی در آن نروید هرگز

صد خانه اگر به طاعتی آباد کنی / به زان نبود که خاطری شاد کنی / گر بنده کنی لطف آزادی را / بهتر که هزار بنده آزاد کنی

اگر روزی کسی از من بپرسد / که دیگر قصدت از این زندگی چیست؟ / به او گویم که چون می ترسم از مرگ / مرا راهی به غیر از زندگی نیست

مکن کاری که بر پا سنگت آیو / جهان با این فراخی تنگت آیو / چو فردا نامه خوانان نامه خوانند / تو بینی نامهء خود ننگت آیو

گفتم دل و دین در سروکارت کردم / هرچیز که داشتم نثارت کردم / گفتا تو که باشی که کنی یا نکنی / آن من بودم که بی قرارت کردم

چون اشتر مست در قطاریم همه / چون گرگ گرسنه در شکاریم همه / گر پرده ز روی کارها بر گیرند / معلوم شود در چه کاریم همه

**** امروز وقتی هرچی مگس تو شرکت بود رو پروندم و اشتباهی بابا برقی رو هم پرت کردم بیرون حمله بردم به تقویم رو میزی که توش دوبیتی های قشنگی بود و خیلی سریع به عمل زشت کپی برداری پرداختم. منتها اسم شاعر ذکر نشده بود وگرنه اونم کپی میکردم ه

فاطمه، فاطمه است؟

Posted in Uncategorized on جون 6, 2008 by pichack

امشب شب عروج یکی از پاکترین بانوهای دنیاست.

دیروز به همین مناسبت نزدیک خونمون یه هیئت مراسم داشت و صدای مداحش کاملا واضح تو خونه می اومد.

متاسفانه این قصه سرِ دراز داره و هرسال داره ماجرای جدیدی از وفات حضرت شنیده میشه.

یادم میاد قبلا می گفتن حضرت علی (ع) بعد از فوت همسرش جراحات بدنشون رو دیده. اما دیشب شنیدم که جلو چشم ایشون همسرشون رو کتک می زدن.

اما سوال

مگرحضرت علی یکی از شجاعترین مردان مبارزه علیه کفار نبوده؟

مگر ایشون برای نجات جون پیامبر تو بسترشون نخوابیدن؟

مگر فاتح خیبر حضرت علی نبوده؟

اونوقت دور از ذهن نیست چنین مردی از ناموس خودش دفاع نکنه؟

حالا شاید اعراب با داماد پیامبر به خاطر خلافت اختلاف نظر داشتن اما پیامبر شخصیت قابل احترامی برای همهء اعراب بوده و فکر نمی کنم کسی به خودش اجازه می داده به دخترشون توهین کنه.

یعنی برای حقانیت منتخبین خداوند باید اونهارو مظلوم معرفی کنیم؟

اگر کسی مظلوم نباشه ظالمه؟

اسلام که از بدو تولدش بدون تغییر مونده بود صدقه سرِ سربازان جان بر کف امام زمان خوب داره تحریف میشه.

لطفا اگر اشتباه می کنم خواهش می کنم کمک کنید تا درستش رو بدونم