بایگانیِ آگوست, 2009

در راه تو،كی ارزشی دارد اين جان ما

Posted in فریادنامه on آگوست 11, 2009 by pichack

1

می خوام اینبار باتو حرف بزنم

باتو که مدتهاست اولین مقام سیاسی کشور هستی

روی سخنم باتوست علی خامنه ای

باتو که بنابر تصمیم عده ای بر کرسی قدرت نشستی و گویا آب و هوای صندلیت خیلی خوبه که ازش بلند نمیشی.

بلند نشدی وقتی قتلهای زنجیره ای اتفاق افتاد

بلند نشدی وقتی به کوی دانشگاه حمله شد

نشستی و ترسیدی که مبادا کسی جاتو بگیره

این روزها هم حرکتی نکردی، حتی وقتی تو شبهای انتخابات توسط کوتولهء محبوبت همهء حرکتهای 30 سال گذشته زیر سوال رفت.

بلند نشدی وقتی دیدی بدیهی ترین قوانین انتخاباتی زیر پا گذاشته شد.

واقعا از کی می ترسیدی؟

کی بود که موقع تبریک برای انتصاب محمود جونت صندلیت رو رها کردی جاتو نگرفت؟

چرا وقتی فرهیختگان و روشن فکران و بزرگان سیاسی کشور توسط عزیز کرده ات خس و خاشاک خطاب شد به صندلیت آروم تکیه داده بودی؟

چشمهاتو اونقدر محکم بسته بودی و گوشهاتو اونقدر محکم گرفته بودی که صدای فریادهارو نشنیدی. فریاد از بی عدالتی، دروغ، ظلم و تقلب

باتومهای بالای سر هموطنهامو ندیدی

ندیدی چهره های سیاسی به زندانها دعوت میشدن. زندانهائی که زندانبانهاشون چیزی از شرف نمی دونن

تو که اینهارو ندیده بودی چرا اومدی و تو نمازجمعه حکم قتل ایرانی و ویران شدن ایران رو صادر کردی و بازهم محکم جاتو گرفتی.

نشستنت اینبار خیلی فرق داره

توئی که قاتل نداها و سهرابهائی

توئی که مسبب زخمی شدن هموطنهای عزیزم تو خیابونهای کشورم هستی

توئی که نخبه های کشورم رو در بند کردی و بدترین شکنجه هارو تقدیمشون کردی

توئی که تو خونهء عدالت بی دادگاه ترین دادگاه رو ترتیب دادی

 

این بار خوب حس کن

سست شدن کرسی قدرتت رو حس کن

نه حکم تو الهیه نه حکم محمود جونت. خدای من عادله. ایمان دارم و به امید عاقبتی بدتر از صدام خون خوار برای تو و هم پیمانهات هستم.

علی خامنه ای من نه تورو می خوام نه پسر خلفت رو

خاک پاک میهنم جائی برای تو و امثال تو نیست