وقتی ساعت 12:30 شب از سایت خبرگزاری ایرنا خوندم که احمدی نژاد با شمارش 5 میلیون رای و با اختلاف دو میلیون پیروز انتخابات شده خندم گرفت و گفتم حتما خواستن جو سازی کنن.ه
اما هرچی میگذشت و فاصله بیشتر میشد احتمال جو سازی باطلتر و تقلب واضحتر و درد قفسهء سینه ام شدیدتر.ه
صبح دلم نمی خواست از خونه بیام بیرون. دلم نمی خواست هیچ صدائی بشنوم. تو خونه هم نمی تونستم بمونم. زدم بیرون.ه
خدایا چه بلائی قراره سر کشورم بیاد؟ خدایا یعنی اون دیوار انسانی که از ولی عصر تا راه آهن ساخته شد بیشتر از 8 میلیون نبود؟ خدایا امید اون همه منتظر توی صف برای ریختن آراءشون چی میشه؟ خدایا توکل به تو …ه
تو اتوبوس رسالت-شهرک غرب وقتی رادیو پیام نتیجه رو اعلام می کنه نگاهم به آدمهای تو اتوبوسه.ه
هیچکی تعجب نمیکنه. یکی چشمهاشو میبنده تا باقی موندهء خوابشو کنه. یکی صبحونشو میخوره. آهان! یکی هم نگران اینه که از فردا بازهم گشت ارشاد دور میدون وایمیسته و یکی به رژیم و مردم فحش میده. هیچکی از آیندهء تاریک حرف نمیزنه. ترجیح میدم هندزفریم کار کنه.ه
حس بدی دارم، خیلی بد. از اینکه بشینم و یک سری بی عقل آینده ام رو، آینده ای که کم براش زحمت نکشیدمو خراب کنه متنفرم. از دروغ حالم به هم میخوره. از اینکه ندونم چی در انتظارمه کلافه میشم. چرا به بازی گرفتنمون؟ چرا؟؟؟؟؟؟
ببخشید ببخشید ببخشید. اگه هیچی نمی گفتم خفه میشدم.ه