فاطمه ღ مسعود

Posted in Uncategorized on آوریل 22, 2009 by pichack

همیشه فکر میکردم مجنون فقط تو کتاب به جنگ بیستون میره. همیشه فکر میکردم عاشقانه ها فقط در حد حرفه و دلها دچار فراموشی شدن و خیلی زود دلدارشون رو فراموش میکنن.ه
اما دلی رو حس کردم که خط بطلانی روی باورم کشید.دلی که به ظریفترین شکل ممکن صیقل داده شده و زیباترین ملودی برای ضربانش انتخاب شده. فردا میلاد این دله، میلاد عمو مسعود مبین علی
روز بزرگی که برای صاحب عشقت، دختر خواهر اینجانب فاطمه جونی که هفتهء دیگه سالروز تولدشه زیباترین روزه.ه
همچنین پیشاپیش آغاز حضور فاطمهء مهربونم به دنیا رو به قلبت تبریک میگم.ه
الحق که قشنگترین کامل رو با نیمه های خودتون ساختین.ه
الهی که باغ عشقتون همیشه پر از گل لاله و یاس و بنفشه باشه.ه
الهی که نهال مهرتون کهنسالترین درخت بشه.ه
الهی که سقف باهم بودنتون همیشه سایبون لحظه هاتون باشه.ه
تابحال شعری به پر احساسی شعر زیر که توسط شاعر فرانسوی «پل الوار» خلق شده نخوندم. به افتخار ورودتون دلم میخواد این این شعر رو زمزمه کنم.ه
تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام …دوست می دارم
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام …دوست می دارم
برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه
تو را به خاطر دوست داشتن…دوست می دارم

تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم…دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخندی که مهو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم
تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم

برای پشت کردن به آرزوهای مهال
به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به خاطردود لاله های وحشی
به خاطر گونه ی زرین آفتاب گردان
برای بنفشیه بنفشه ها دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم
تو برای لبخند تلخ لحظه ها
پرواز شیرین خا طره ها دوست می دارم
تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم
اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های آسمان دوست می دارم

تو را به اندازه خودت ، اندازه آن قلب پاکت دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست دا
م

مقدمتون گلبارانه

زندگی

Posted in Uncategorized on آوریل 12, 2009 by pichack

بیست و سوم فروردین 88، ساعت 18، خیابان سعادت آباد
ترافیک روون
ماشینهای رنگ و وارنگ
بنز، بی ام دبلیو، کمری، مزدا، پرشیا، 206 و …ه
راننده هائی بدون مقصد با نگاههائی جستجوگر بین سرنشینهای ماشینهای اطراف و عابرای پیاده
ماشینهائی که برای بار چندم دوربرگردون قبل کاج رو میپیچن و میان بالا تا که شاید اینبار گمشده شون رو پیدا کنن
هوا سرده
همیشه اینجا حس می کنم خیلی غریبم
.
.
بیست و سوم فروردین 88، ساعت 19، میدان رسالت
ترافیک روون
اتوبوس، تاکسی، پراید، پیکان، 206، پژو و …ه
ماشینها عجله دارن زودتر به مقصد برسن
عابرای پیاده ای که تو صف انتظار برای اومدن اتوبوس هستن
دیگه هوا سرد نیست
دیگه غریبه نیستم
زندگی رو میشه حس کرد
شاید به خاطر نزدیک بودن خونه ها به هم باشه
نمی دونم
فقط خوشحالم که اینجام
خوشحالم که هنوز آرزوهای کوچیک دارم
خوشحالم که طعم درد برام ناآشنا نیست
خوشحالم که یادگرفتم برای زنده بودن باید تلاش کرد
خوشحالم که روزهام مثل مدادرنگی همه رنگه

کجایند مردان بی ادعا

Posted in Uncategorized on مارس 22, 2009 by pichack

بازم سال نو مبارک
شرمنده از اینکه بسیار بسیار شاکی هستم اما گفتم شاید اگر اعتراضم رو فریاد بزنم آروم بشم. دوستان میتونن منو ننه غرغرو صدا کنن.ه
گله دارم از اینهمه بی ارزشیها که داره ارزش میشه.ه
گله دارم از اینکه اینهمه ارزش داره زیر پاهامون لگدمال میشه.ه
گله دارم از تو جناب آقای ده نمکی
اگر میخوای ثواب کنی و مردم رو بخندونی چرا با خون شهداء براشون شکلک کشیدی؟
چرا با سیم خاردارهای اردوگاههای عراق براشون مطربی کردی؟
بدمن فیلمت داشت با یه نخ سیگار آدم فروشی میکرد. تو عزت و شرف اون همه خونی که ریخته شد رو به چی فروختی؟
زخمهای اسراء جنگ رو با چی معامله کردی؟
وقتی تو که به قول خودت رزمنده بودی اینجوری تیشه به ریشهء یاد و نام رفقات میزنی دیگه چه توقعی از من و امثال من داری؟ ماهائی که جنگ و مردانش رو از فیلمها و سریالها شناختیم.ه
فیلمهائی که بهمون یادآوری میکنن چه بزرگ مردانی رفتن و چه کسائی با ادعای مردونگی پوشالیشون باقی موندن.ه
من تو خانوادمون شهید یا اسیر ندارم اما دلم می خواد بدونم برای خانواده های کسائی که به سخره گرفتیشون چه جوابی داری؟
اگر قرار باشه تو این فاصله کم این بلا سر یادآوری روزهای جنگ بیاد وای به حال دو سه نسل آینده. فک کنم رزمنده ها یه چیزی هم بدهکار بشن.ه

الهی شکر

Posted in Uncategorized on مارس 16, 2009 by pichack

بازهم لحظات غریب تحویل سال نو.
بازهم دعای زیبای حول حالنا الا احسن الحال.
بازهم شکوفه های قشنگ درختها.
بازهم هوای دوست داشتنی اولای صبح بهار.
بازهم فرصت دوباره برای زندگی.
شکر به درگاهت ای مهربونترینم.
شکر برای بی نظیر بودن لحظه های سال 87.ه
شکر برای بودن کنار خانواده ام.
شکر برای نگاه مهربونت که همیشه حسش کردم.
شکر برای حضور دوستان بی همتای این سرزمین که در نهایت مجازی بودن حقیقت دارن.
شکر برای دوستای فوق العاده ای مثل مقیزبند نازنینم، فاطمه مهربونم، سایهء سر و منزل عزیزتر از جانش، بنفشهء گلم، مریم نازنینم، مریم بانوی پر انرژی، معصومهء قشنگم، زهرای با احساسم، الهام صمیمی ام، راضیه دوست تازه واردم، شیوا عزیزم، فرناز خوبم، آقای امیر علی وطن پرست، آقای آرش خیرآبادی تامل برانگیز، آقای کنامی آرام، داداشی مهربون، آقای هادی زنده دل، آقای سهای هنرمند، آقای میثم با سلیقه، آقای بارانی صمیمی، آقای امین شاهنده با قلم قشنگش، نگین هنرمندم، آقای امیر فرساد دانشجوی خوبم، آقای حیدری مهربان، آقای محمد رضا فرخ هنرمند، آتنای نازگلم، باران باطراوتم، آقای رضا با قلم خاصش و دوستان جدیدم.
خلاصه اگر گله ای، انتقادی یا حرفی این بین باقی مونده حتما گوش می کنم.
کاستیهامو ببخشید. سعی می کنم سال جدید بهتر باشم.
آرزوی بهترینهارو از خداوند برای خودتون و خانواده تون خواستارم.
التماس دعا

سبب گر بسوزد مسبب تو هستی

Posted in Uncategorized on مارس 8, 2009 by pichack

دیشب مشغول دیدن فیلم زیبای ریدر بودم که توجهم به تلویزیون و صدای یه خانومی جلب شد.ه
خانومه می گفت خانومها باید خیلی کم وارد اجتماع بشن تا کمتر در معرض گناه قرار بگیرن.ه
خانومها باید از خروجهای غیر ضروریشون خودداری کنن تا گناه کمتر رخ بده.ه
مرد و زن نامحرم نباید یکجا تنها باشن. چون شیطان نفر سوم این جمع خواهد بود.ه
همونطور که داشتم به توهین مسلم حاج خانوم به شعور انسان فکر میکردم یاد نوجوونیم افتادم.ه
یاد حرف مهربان مادرم که میگفت خوب بودن تو چهار دیواری موندن نیست. اگه تونستی تو اجتماع خوب بمونی هنر کردی.ه
واقعا این خانوم در مورد من و شما که خلیفهء خداوند روی زمین شدیم چون عقل و اختیار داریم چه فکری کرده؟
جایزهء بهترین بازیگر زن برازندهء کیت وینسلت برای بازی تو فیلم ریدر بود.ه
ثانیه ها انگار خیلی عجله برای رسیدن بهار دارن. به سرعت برقی و بادی دارن میگذرن.ه

رقص آرام

Posted in Uncategorized on فوریه 25, 2009 by pichack

آیا تا به حال به کودکان نگریسته اید
در حالیکه به بازی «چرخ چرخ» مشغولند؟
و یا به صدای باران گوش فرا داده اید،
آن زمان که قطراتش به زمین برخورد می کند؟
تا بحال بدنبال پروانه ای دویده اید، آن زمان که نامنظم و بی هدف به چپ و راست پرواز می کند؟
یا به خورشید رنگ پریده خیره گشته اید، آن زمان که در مغرب فرو می رود؟
کمی آرام تر حرکت کنید
اینقدر تند و سریع به رقص درنیایید
زمان کوتاه است
موسیقی بزودی پایان خواهد یافت
آیا روزها را شتابان پشت سر می گذارید؟
آنگاه که از کسی می پرسید حالت چطور است،
آیا پاسخ سوال خود را می شنوید؟
هنگامی که روز به پایان می رسد
آیا در رختخواب خود دراز می کشید
و اجازه می دهید که صدها کار ناتمام بیهوده و روزمره
در کله شما رژه روند؟
سرعت خود را کم کنید. کم تر شتاب کنید.
اینقدر تند و سریع به رقص در نیایید.
زمان کوتاه است.
. موسیقی دیری نخواهد پائید
آیا تا بحال به کودک خود گفته اید،
«فردا این کار را خواهیم کرد»

و آنچنان شتابان بوده اید

که نتوانید غم او را در چشمانش ببینید؟
تا بحال آیا بدون تاثری
اجازه داده اید دوستی ای به پایان رسد،
فقط بدان سبب که هرگز وقت کافی ندارید؟

آیا هرگز به کسی تلفن زده اید فقط به این خاطر که به او بگویید: دوست من، سلام؟
حال کمی سرعت خود را کم کنید. کمتر شتاب کنید.
اینقدر تند وسریع به رقص درنیایید.
زمان کوتاه است.
.
موسیقی دیری نخواهد پایید
آن زمان که برای رسیدن به مکانی چنان شتابان می دوید،
نیمی از لذت راه را بر خود حرام می کنید.
آنگاه که روز خود را با نگرانی و عجله بسر می رسانید،
گویی هدیه ای را ناگشوده به کناری می نهید.
زندگی که یک مسابقه دو نیست!
کمی آرام گیرید
به موسیقی گوش بسپارید،
پیش از آنکه آوای آن به پایان رسد.
شعر بالا به میلم فرستاده شده بود
این شعر رو دختری که مبتلا به بیماری سرطان هست گفته و خواسته که هرکسی که خوند برای دوستانش بفرسته. برای من که خیلی لازم بود. دوست داشتم شما دوستهای خوبم هم بخونیدش

امیدوارم تو این شب آسمونی خدا همهء بیمارهاش رو شفا بده
التماس دعا

مزرعه شرقیمونو هجومی از ملخ زده

Posted in Uncategorized on فوریه 17, 2009 by pichack

این دختر و پسری که می بینید پدر و مادر نوزاد بخت برگشته می باشند.ه
پدر 13 ساله و مادر 15 ساله هستن. گویا باهم دوست بودن اما از اونجائی که عروسک نداشتن تصمیم گرفتن عروسک فوق مدرن داشته باشن.ه
البته قصدشون انقدر مدرن هم نبوده هااا، مامان کوچولو تو خوردن قرصهای ضد بارداری اشتباه کرده ییهو نینی ظاهر شده.ه
از پدر بچه هم پرسیدن هزینهء فرزندتون ببخشید عروسکتون رو چطور پرداخت می کنین؟ ایشون سوال تامل بر انگیزی می پرسن که هزینه چیه؟
پدر این شازده که خودش 9 تا بچه داره خطاب به بچه اش میگه دیگه دیر شده اما بهت توصیه می کنم دیگه بچه دار نشو.ه

درسته که این افتضاح مربوط به انگلستانه اما از اونجائی که ما هرچی فرهنگ ضایع غرب هست رو کپی می کنیم و خیلی تمیزتر از اصلش اجرا می کنیم خواستم خدمت خانواده های روشن فکری که شبکه های زیبا و آموزندهء ماهواره رو کنار بچه هاشون می بینن و خیلی احساس خارجی بهشون دست میده بگم بالاخره اتفاقه دیگه، ییهو قرص اشتباهی میشه.ه
شاید هم باید تو مدرسه های جدید به جای نماز خونه مهد کودک بسازن.ه
خلاصه من گفتم، نگین نگفتی هاا

منو اینهمه خوشبختی محاله

Posted in Uncategorized on فوریه 11, 2009 by pichack

دیروز دلم خواست سخنرانی احمدی نژاد رو که داشت از تلویزیون پخش میشد رو ببینم.ه
وقتی داشت آمار قبل و بعد از انقلاب رو اعلام می کرد اعدادی رو برای قبل سال 57، آماری هم تا سال 83 اعلام میکرد و یه آمار هم تا الان اعلام می کرد. خیلی حرفه ای داشت تفاوت سالهای ریاست جمهوری خودش با بقیهء آقایون هم اعلام می کرد.ه
آمار هر چیزی رو اعلام کرد اما تا به صادرات غیر نفتی و اشتغال رسید گفت که نمی خواد وقت مردم رو بگیره.ه
یه چیزهائی هم گفت که واقعا غرور بر انگیز بود.ه
که ملت ایران یه ابر قدرت واقعیه و عزیزترین ملتهاست و بقیهء ملتها ایران رو الگوی خودشون قرار دادن.ه
راستی سایهء تهدید، انحصار و تحقیر از سر ملت ایران به کلی برداشته شده.ه
با اقتدار هم اعلام کرد که باید بوش رو محاکمه کرد و بوش بدنامترین فرد تاریخ معاصره و هرکسی بخواد راه بوش رو ادامه بده به سرنوشت اون دچار میشه.ه
واقعا کلی بعد از شنیدن این سخنرانی احساس غرور کردم
همه چیز عالیه. کی گفته ما تو کشورمون بی عدالتی داریم؟
کی گفته تبعیض و ظلم داره بیداد می کنه؟
ماشااله همه خونه ها گرم و بدور از هرچی غمه
یه ماهوارهء امید نداشتیم که حالا داریم.ه
فقط یه سوال دارم، ببخشید جناب رئیس جمهور مدت ریاست جمهوری شما کی تموم میشه؟
خیلی غر میزنم، میدونم. اما واقعا حرصم میگیره از خیلی چیزا

تو امتحان بودن، برده بودن قبول نیست

Posted in Uncategorized on ژانویه 31, 2009 by pichack

از صبح باز مغزم علامت سوالی شده
.
.
.
اگه قرار بود به سالهای قبل از انقلاب برگردیم
با علم به اینکه اگر راه پدرانمون رو بریم به اینجا میرسیم
چی کار میکردیم؟
تاریخ رو تکرار می کردیم؟
یا اینکه …..ه
هنوز درست به جواب نرسیدم. هروقت رسیدم کامنتش می کنم

ابر رحمت به سر دنیا ببار

Posted in Uncategorized on ژانویه 20, 2009 by pichack

یکی از تیترهای روزنامهء همشهری امروز بدجوری بهمم ریخت
روزی 2 مرگ بر اثر سوء تغذیه
خلاصهء مطلب به شرح زیر هست:ه
در طول 21 ماه 48 تهرانی که 26 نفر مرد و 22 نفر زن و میانگین سنیشون 75 سال هست بر اثر سوء تغذیه فوت کرده اند.ه
دکتر علی اکبر سیاری اعلام کرده که 15 میلیون نفر در کشورمون کمبود دریافت غذا دارن که ناشی از فقر هست.ه
یکی از نمایندگان مجلس هم گفته که 14 میلیون نفر زیر خط فقر هستن و وزیر رفاه در پاسخ به این نماینده اعلام کرده که سه سال پیش آمار افراد زیر خط فقر 750 هزار نفر بوده و این آمار در سال 86 به 48 هزار و 462 نفر رسیده.ه
واقعا چه بلائی داره سرمون میاد؟
چی رو باید باور کنم؟
ماشینهای آخرین سیستمی که هر روز جلوی درب مجتمع فنی تهران پارک میشه و راننده ای که ازش پیاده میشه خیلی سن داشته باشه 25 سالشه یا مرگ کسائی که سالخوردگی بهشون حتی اجازهء کوچکترین حرکت رو نمیده؟
خونه های ؟؟؟ میلیونی شمال شهر یا کارتون هائی که نقش خونه رو بازی می کنه؟
مگر نه اینکه بنی آدم اعضای یکدیگرند؟
پیچک شاید اصلا آدم نیستی که صدای همنوعت رو نمیشنوی